صداش كردم اما نشنيد خواستم با دست بزنم رو شونش اما پشيمون شدم فقط همون بالاي سوراخ نشستم و دورو ورم رو نگاه ميكردم .
اسلندرمن در سال ۲۰۱۴ از قلمروی کریپیپاستاها به دنیای واقعی آمد. در ۳۰ مه آن سال سه دختر ۱۲ ساله شبی را در یک مهمانی شبنشینی در شهر کوچک واوکشا، نزدیکی شهرستان میلواکی، ایالت ویسکانسین باهم سر کردند.
با هر حمله توصیفهای مردم از هیولای ژودون خارقالعادهتر میشدند
وقتی که پزشکان زندان شروع به چرخاندن تلفن تاکر میکردند، قربانیان بهطرز مهیبی زیر سیلاب شوکهای الکتریکی قرار میگرفتند. گاهیاوقات این جلسات شکنجه بسیار طولانی میشدند که به «تماس راه دور» شهرت داشتند. قساوت زندانبانان برای استفاده از این آلت شکنجه هراسآور را تام مورتون در کتاب خود «همدستان جنایت: رسوایی زندان آرکانزاس» چاپ ۱۹۷۰به صورت مفصل تشریح کرده است.
دیگر قضیه عروسک جدی شد و دخترها از یک مدیوم احضارکننده روح کمک گرفتند. مدیوم بعد از یک جلسه احضار روح به آنها گفت: جسد دختری به نام آنابل هیگینز در زیرزمین آپارتمان آنها دفن است.
اگر روزی دنیا را دوست نداشتی، جایت را عوض کن تا از زاویه ای دیگر به آن بنگری. دنیا از بعضی زوایا دوست داشتنی ست و در بعضی زوایا نه.
برخی ادعا میکنند هنوز هم صدای جیغهای ترسناکی را از درون این هتل متروک میشنوند. علاوه بر این رانش مداوم زمین و جمع شدن گِلولای و لجن در جادهی منتهی به هتل و بوی تعفنی here که از آبهای آلودهی رودخانهی به مشام میرسد همچنان به عقیده برخی دلیل وجود فعالیتهای ماوراءالطبیعه در این نقطه است.
تا آن زمان کاملاً روشن شده بود که پس از گیر افتادن کشتیها در یخهای منطقه، مأموریت عملا به شکست انجامیده است. با تمام شدن آذوقه و خوراکیها، اعضای گروه نومیدانه کشتی را رها کردند و تصمیم گرفتند در جایی از نواحی متروک و خالی از سکنهی شمالگان یعنی در سواحل غربی جزیره کینگ ویلیام بهدنبال کمک بگردند.
پرجستوجوترینهای گوگل در سال ۲۰۲۲؛ «ووردل» اول شد، «آیفون ۱۴» در رتبه هشتم قرار گرفت
به هر حال، با وجود ادعاها و گزارشهای ضد و نقیض زیادی که طی سالهای پس از این ماجرا مطرح شد، همچنان حقیقت ماجرای هیولای انفیلد در هالهای از ابهام قرار دارد و هیچکس از واقعیت ماجرا چیزی نمیداند.
پسرعموی من نیز که از دکوراسیون منزل بسیار خوششش آمده بودُ در مدل مبلمان و تابلوها و آینه ها تغییری ایجاد ننمود.
شماره تلفن منحوس دو سال بعد جان قربانی دیگری را نیز گرفت. این بار نوبت به کنستانتین دیمیتروف، رئیس مافیای بلغاری رسید. او در هنگامی که مشغول صرف شام با معشوقهاش بود به ضرب چند گلوله به قتل رسید. دیمیتروف در هنگام مرگ ۳۱ سال داشت.
او هنوز هم نمیداند آن صورت چه بود. اریک میگوید گاهی اوقات واقعا احساس وحشت میکردم. نگهبانهای دیگر داستانهایی درباره اتفاقات آن جا تعریف میکردند ولی من سعی میکردم توجهی به حرف آنها نکنم اما گاهی اوقات احساس ترس اجتنابناپذیر بود.
در همین حال، عامل دیگری هم میتوانست باعث واکنش هولناکتر مردان همونگ به فلج خواب شده باشد. همونگها در فرهنگ خود به شکلی از همهجانانگاری (باور به روح در همهچیز) عقیده داشتند. آنان هنگام ترک سرزمین مادری خود حس میکردند از روح نیاکانی خود جدا افتادهاند؛ روحی که قبلا از آنان دربرابر ارواح خبیث محافظت میکرد.